عروی عمو جون.....
قند عسل مامان و بابا
برای پسر گلم
درباره وبلاگ


بسم الله خوش اومدید. داستان ما از اونجا شروع شد که در چهارمین سالگرد ازدواجمون ما متوجه شدیم که خدای مهربون یه فرشته گل بهمون هدیه داد. تصمیم گرفتیم اینجا لحظه های بزرگ شدنش رو ثبت کنیم.
نويسندگان
یک شنبه 19 مهر 1394برچسب:, :: 11:45 :: نويسنده : زهرا-مصطفی

پسر گلم بعد سفر خوبمون راهی شمال شدیم بعدش رفتیم خونه مامان جون اینا و یک هفته اونجا بودیم خداروشکر عرویب هم خوش گذشت ارای جونم با پاپیون و شلوار سرمه ایی و پیراهن سفید بیسیار زیبا شده بود کلا خوب بود وقتی برگشتیم خونه دو هفته شده بود از سفرمون اما خدارو شکر همه چیز حل شده بود و تمام اون مشکلات رو پشت سر گذاشته بودیم خدای چی بگم از محبت و مهربونیت هر چی بگم کم گفتم الهی شکر به درگاهت

ممنون که همیشه حواست به خانواده کوچیک ما هست.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





پيوندها



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 103
بازدید دیروز : 406
بازدید هفته : 517
بازدید ماه : 509
بازدید کل : 12064
تعداد مطالب : 216
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1